عاشقان ولایت

  • خانه
  • تماس  
  • ورود 

کریم اهل بیت

07 آذر 1395 توسط اكرم حيدري

«کریم»، در زبان و فرهنگ اسلامی، نژاد و اصیل، خوش خوی و خوش روی، پاکدامن و عفیف، جوانمرد و با مروّت، بخشاینده، بلند همّت و بزرگوار، خیرخواه و مهربان، نیکوکار، نیک نفس و نیکونهاد و در یک کلمه، جامع همه ارزشها است. و این همه در امام حسن مجتبی علیه السلام گرد آمده بود و به حقیقت، دوست و دشمن به او کریم می گفتند. و در میان شیعیان و پیروان اهل بیت به «کریم اهل بیت علیهم السلام » شهره است.

او، نژاده بود و کریم الطرفین و دارای پدر و مادر و اجداد و عموهایی شرافتمند، بزرگوار و جوانمرد از خاندان هاشم. بیهقی نقل کرده است:

«معاویه روزی نزد جماعتی از اشراف قریش و مردمانی دیگر، گفت:

«اخبرونی بأکرم النّاس اباً و امّاً و عمّاً و عمّةً و خالاً و خالةً و جدّاً و جدّةً؛. به من خبر دهید کدامین انسان از نظر پدر، مادر، عمو، عمه، دایی، خاله، پدر بزرگ و مادر بزرگ نژاده تر و بزرگزاده تر است.»

مالک بن عجلان به سوی حسن بن علی علیهماالسلام اشاره کرد و گفت: او اکرم و اصیل ترین مردم است؛ چه، پدرش علی بن ابیطالب، مادرش فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، عمویش جعفر طیّار، عمّه اش امّ هانی دختر ابوطالب، دایی اش قاسم فرزند پیامبر، خاله اش زینب دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، جدّش رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و جدّه اش خدیجه دختر خویلد است.

مردم ساکت شدند و (امام) حسن برخاست و رفت. عمروعاص رو به مالک کرد و گفت: آیا دوستی بنی هاشم تو را به سخن باطل واداشت؟

مالک بن عجلان گفت: چیزی جز حقیقت نگفتم و هرکس خرسندی مردم را با ناخرسندی خدا پی جوید، به آرزویش در دنیا نرسد و فرجامش به شقاوت انجامد. و بنی هاشم تازه ترین شاخه اند…، آیا چنین نیست ای معاویه!

گفت: به خدا سوگند! چنین است.

امام حسن علیه السلام کریم الوجه بود و زیبا روی. از جهت منظر، پیکر اخلاق و بزرگواری به رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم شبیه تر از او نبود. شیخ مفید در ارشاد می نویسد:

«کان الحسن اشبه النّاس برسول اللّه خلقاً و هیئاة و هدیاً و سؤدداً».

و نوشته اند: امام حسن علیه السلام دارای رخساره سفید آمیخته به اندکی سرخی، چشمانی سفید، گونه ای هموار؛ محاسنی انبوه، گیسوانی مجعّد و پر، گردنی سیمگون، اندامی متناسب، شانه ای عریض، استخوانی درشت، میانی باریک، قدی میانه نه چندان بلند و نه کوتاه، سمیایی نمکین و چهره ای در شمار زیباترین چهره ها بود. چنان که شاعر سروده:

«هیچ زیبایی و حُسنی به خاطر هوشمندان نگذشته مگر آنکه او را از آن زیبایی بهره ای خاص برد.

پیشانی او در زیر طره ی گیسویش بدان می مانست که ماه تهامی تاجی از شام تاریک بر سر نهاده است.»

منبع:تبیان

 نظر دهید »

نقش حضرت زينب«سلام الله علیها» در احیای تشیّع

02 آذر 1395 توسط اكرم حيدري

حضرت زينب«سلام الله علیها»، قافله سالار اسراي کربلا

حضرت زینب«سلام الله علیها» با تلاش و فداکاري فراوان، سفر اسارت را بسيار خوب اداره کرده، به ثمر رسانیدند. از این جهت، تشیّع، مرهون زحمات آن بانوی بزرگوار است.

البته در این میان نباید از نقش اساسی امام سجّاد«سلام الله علیه» در بقای تشیّع غافل شد؛ چراکه آن حضرت در مدّت سي  و چهار سال بعد از شهادت امام حسين«سلام الله علیه»، براي احيا و پرورش حرکت حسینی تلاش کردند و در آن دوران، تشیّع را در بين مردم جا انداختند و باعث شدند که شجرۀ طیبۀ قرآن، به بار بنشیند. امّا در روز عاشورا مصلحت تشیّع در بيماری امام سجاد«سلام الله علیه» بود؛ زیرا بیماری، مانع شهادت ایشان و عامل باقی ماندن امامت شد.

به هر حال، حضرت زينب«سلام الله علیه» در دوران اسارت، قافله سالار کاروان اسرا بودند و زیر نظر ولایت امام سجاد«سلام الله علیه»، اهداف اسارت را دنبال کردند. در حقيقت، اگر زینب نبود، نتایج متعالی از اسارت به دست نمی آمد و اهداف اصلی قیام امام حسين«سلام الله علیه» محقّق نمی شد.

شایستگی حضرت زینب«سلام الله علیها» برای به ثمر نشاندن قیام عاشورا

قافله سالاری کاروان اهل بیت«سلام الله علیهم» و به ثمر نشاندن خون شهدای مظلوم کربلا، لیاقت خاصّی می طلبید که حضرت زینب«سلام الله علیها» از آن لیاقت برخوردار بود. در حقیقت، حضرت زینب برای پیروزی در وظیفۀ خطیر و عظیمی که بر عهده داشت و نیز برای نتیجه گیری از شهادت و اسارت، نیازمند برخورداری از فضائل نیکوی اخلاقی و صفات حسنه اخلاقی بود. به عبارت دیگر، قافله سالار اسراي کربلا باید به صفاتی همچون صبر، گذشت، وفا، اخلاص، ایثار و از جمله شجاعت، متصّف باشد و زینب مظلومه چنین بود. ایشان، قضیۀ کربلا و وظایف خویش را در دوران طفولیّت، از مادر گرامي خويش حضرت زهرا«سلام الله علیها» آموخته بود. مثلاً طبق آنچه در برخي مقاتل آمده است، حضرت زهرا«سلام الله علیها» پیراهني که با دست مبارک خود، رشته و بافته و دوخته بودند، به زینب دادند که وقت وداع، به برادر بدهد و از طرف مادر، زیر گلوی او را نیز ببوسد. امیرالمؤمنین«سلام الله علیه» نيز دختر خویش را از واقعۀ کربلا آگاه ساخته بودند. پس، حضرت زینب«سلام الله علیها» از کودکی برای این حرکت سرنوشت ساز تربیت شده و برای سربلندی در این میدان، آماده شده بود و با اطلاع قبلی و با بصيرت کامل به کربلا آمده، خالصانه برادر خويش را همراهي کرد.

تبلور مراتب شجاعت در شخصيّت حضرت زينب«سلام الله علیها»

شجاعت، سه مرتبه يا سه معنا دارد؛ مرتبۀ اوّل شجاعت، نترسيدن از ديگران به خصوص نترسيدن از افراد زورگو و قدرتمند است. مرتبۀ دوّم شجاعت كه بالاتر از معناى اوّل است، تسلّط بر هوى و هوس و نفس امّاره است. امّا بالاتر از اين دو مرتبه، معناى سوّم شجاعت است؛ به این معنا كه انسان در جزر و مدّ روزگار خودش را نبازد. زینب مظلومه«سلام الله علیها» از هر سه مرتبۀ شجاعت، در حدّ اعلاي آن برخوردار بودند.

منبع:http://www.ziaossalehin.ir

 نظر دهید »

سرّ اشتهار زینب کبری (سلام الله علیها) به عقیله بنی هاشم

01 آذر 1395 توسط اكرم حيدري

آیت الله جوادی آملی: در باب سرّ اشتهار آن بانو به عقیلۀ بنی هاشم باید توضیحی عرض کنم. برخی عاقل نیستند و به دنبال تحصیل عقلند؛ برخی عاقلند و عقل برای آن ها به صورت حال است، یعنی وصفِ دیرپا نیست [بلکه] گاهی هست و گاهی نیست؛ برخی عاقلند و عقل برای آن ها به منزلۀ یک وصف مَلکه است؛ و برخی عاقلند و عقل برای آن ها به منزلۀ فصل مقوّم است.

کسانی که عقل برای آن ها به منزلۀ فصل مقوّم است، بتمام معنای کلمه، عقیله اند. حسین بن علی (سلام الله علیهما) “عقیلة بنی هاشم” است و زینب کبرا (سلام الله علیه) نیز “عقیلة بنی هاشم"؛ این “تاء"، “تا"ی مبالغه است، نه “تا"ی تأنیث. وقتی می گویند انسان خلیفةالله است به همین صورت است. آدم خلیفةالله است نه خلیف الله، چرا؟ برای این که این “تاء"، “تا"ی مبالغه است. همان طور که می گوییم فلان شخص علامه است. بنابراین هم وجود مبارک حسین بن علی (سلام الله علیهما) عقیلۀ بنی هاشم است و هم وجود مبارک زینب کبرا؛ عقل برای این ها به منزلۀ فصل مقوّم بود. اگر عقل برای کسی، فصل مقوّم باشد، کمالات از او نشأت می گیرد؛؛ مقهور اوست و نه مسلّط بر او. کسانی هستند که کمال، آن ها را حفظ می کند [اما] برخی از افراد، حافظ کمالند؛ ذات اقدس الاهی دربارۀ وجود مبارک پیغمبر (علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) نفرمود تو دارای خُلق عظیمی یا متخلّق به خلق عظیمی؛ بلکه فرمود: «إِنَّک لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ»؛ برای این که آن حضرت مسلّط بر عدل و فضیلت بود. کسانی می کوشند که فضیلت، آن ها را رها نکند و برخی از افراد می کوشند که فضیلت را حفظ کنند. اگر ذات، بالا بیاید و خلیفۀ خدا شود و نورانی شود، از ذات نورانی وی، خُلق عظیم نشأت می گیرد. فرمود: «إِنَّک لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ» یعنی تو بر خُلق، مسلّطی و خُلق در اختیار تو است؛ نه آن که تو بخواهی با اخلاق، کامل شوی. کمالِ اخلاق در این است که از تو نشأت می گیرد. دربارۀ بعضی کسان قرآن کریم فرموده است: «فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِن رَبِّهِ»؛ منظور این آیه کسانی است که با نور حرکت می کنند مثل افراد عادی که با چراغ حرکت می کنند؛ اما برخی از افراد، نورانی اند و هر جا آن ها باشند، نور هست. دربارۀ آن گونه افراد، تعبیر قرآن کریم این است که «فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِن رَبِّهِ» که نور زیر پای این ها است؛ نور مرکب و مرکوب این ها است و این ها سوار بر نورند.

آفتاب، مسلّط و راکب بر نور است؛ نه آن که نور، راکب بر آفتاب باشد. شمس “علی نورٍ” خلق شده است؛ چون نور از شمس است ولی فضای روز و این زمان، با نور روشن است. خود این زمان نور ندارد، بلکه نور را از شمس می گیرد اما خود شمس، «علی نور من ربّه» خلق شده است. عقیلۀ بنی هاشم مسلّط بر عقل است و عقل در اختیار آن ها است. ایشان آن قدر قوی اند که علم و عقل به معنای «ما عُبد به الرحمن»، مقهور آن ها است؛ چه این که اگر در نقطۀ مقابل، کسی گرفتار جهل شود، او مرکوب و مرکب جهل است. در سورۀ مبارک «اسراء» حرف ابلیس نقل می شود. در آن جا خدا می فرماید که ابلیس می گوید من بر افراد تبهکار، سوار می شوم؛ حنک و تحت حنک این ها را در اختیار می گیرم «لَأَحْتَنِکنَّ ذُرِّیتَهُ». “اِحتَنَکَ” از باب افتعال است و به این معنا است که «سوار بر مرکب شد و حنکش را گرفت»؛ کسانی که سوارکار هستند بر حنک و تحت حنک اسب مسلّطند. افسار در اختیار راکب است. ابلیس گفت من چنین حالتی دارم که «لَأَحْتَنِکنَّ ذُرِّیتَهُ» یعنی سوار آن ها می شوم و آن ها مرکوب من هستند و به من سواری می دهند؛ حنک و تحت حنک این ها در اختیار من است. بنابراین اگر کسی ـ ان شاء الله ـ به جایی رسید که اول عاقل باشد، بعد عَقیل شود و بعد عقیله شود، مصداق «فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِن رَبِّهِ» می شود. اول باید کوشید عاقل شد؛ عاقل اسم فاعل است. بعد باید عقیل شد که این صفت مشبهه است و دلالت بر ثبات دارد. بعد از این، نوبت عقیله شدن است. “تا” در عقیله، “تا"ی مبالغه است. زینب کبرا و حسین بن علی (سلام الله علیهما) عقیله بنی هاشم بودند. ما اگر بخواهیم از عقل سخن بگوییم باید سیره و سنّت و سریرت این ذوات قدسی را ارزیابی کنیم، آن ها را بشناسیم و بپذیریم؛ به گفته هایشان عمل کنیم و به دیگران منتقل کنیم.

منبع:http://www.fardanews.com

 نظر دهید »

پيام‏رسان كربلا

26 آبان 1395 توسط اكرم حيدري

روشن‏ترين و باشكوه‏ترين دوران زندگاني حضرت زينب(سلام الله علیها) را مي‏توان دوراني دانست كه در كنار سرور شهيدان، عشق و شهادت را همراهي مي‏كرد. اگر چه تاريخ زندگي ايشان را از تولد تا آغاز حركت امام حسين(سلام الله علیه) به سوي كربلا مي‏توان به صورت پراكنده در تاريخ يافت، اما نقاط مبهم و ناگفته‏اي باقي است، گرچه سال‏هاي آخر زندگي آن بزرگ‏بانو، يعني از زماني كه حركت خود را با امام حسين(سلام الله علیه) آغاز كرد، روشن و با عظمت در تاريخ ماندگار شده است.
زينب(سلام الله علیها)سمبل زني شجاع، مدبر و لايق رهبري گروهي مصيبت‏زده
در اوضاع و شرايطي بسيار سخت و بحراني بود. مديريت بحران را بايد در رفتار او بجوييم.
حضرت زينب(س) تاريخگوي نهضت سيدالشهدا است.
عقيله بني‏هاشم با تاريخ كربلا در حركت است و تمام حوادث و رخدادها با زينب كبرا ارتباط دارد. بر اين اساس مي‏توان گفت تاريخ كربلا همان گونه كه بخش عظيمي از تاريخ زندگي امام حسين(سلام الله علیه) را در بر دارد، بخش باشكوهي از تاريخ زندگاني اين اسوه صبر را نيز تشكيل مي‏دهد. از اين‏رو نمي‏توان زندگي حضرت زينب(سلام الله علیها) را بدون واقعه سترگ كربلا و جداي از آن بررسي كرد؛ گرچه فقط به گوشه‏هايي از واقعه سال 61ه••• .ق كه در ارتباط با فعاليت‏هاي سياسي و اجتماعي حضرت زينب(سلام الله علیها) است اشاره مي‏شود.

منبع:شیعه نیوز

 نظر دهید »

فضایل اخلاقی حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

25 آبان 1395 توسط اكرم حيدري

نماز شب حضرت زینب «سلام‌الله‌علیها»: زیبای‌های زندگى روزانه از یک طرف، هوا و هوس‌ها از طرف دیگر، استرس و اضطراب و … توجه انسان را به خود جلب مى‏‌كنند، و فكر آدمى را به وادي‌هاى گوناگون مى‏‌كشانند، اما دل شب و به هنگام سحر و فرونشستن غوغاى زندگى مادى، و آرامش روح و جسم انسان در پرتو مقدارى خواب، حالت توجه و نشاط خاصى به انسان دست مى‌‏دهد كه بى‏‌نظير است.
به همين دليل دوستان خدا هميشه از عبادت‌هاى آخر شب، براى تصفيه روح و حيات قلب و تقويت اراده و تكميل اخلاص، نيرو مى‌‏گرفته‌‏اند. قيام شب موجب صحت جسم و خشنودى پروردگار و تمسك به اخلاق پيامبران است، این بانوی مکرمه در حالی که داغدار برادر و فرزند و بردار زاده و … بود و زنجیرهای اسارت دست و پایش را به شدت مجروح ساخته بود، دست از نماز شب بر نمی‌داشت و بدین وسیله تمام زخم‌هایش را التیام می‌داد، به طوری که امام سجاد «علیه‌السلام» در این خصوص می‌فرماید:
«عمه جانم زینب در طول زندگی‌اش نماز شبش را ترک نکرد؛ حتی شب یازدهم مُحرّم»

صبر و استقامت حضرت زینب: زندگی همیشه با مشکلات همراه است، مصیبت‌ها، تلخی‌ها، و .. با زندگی همه انسان‌ها گره خورده‌اند، تنها درمان آن صبر واستفامت است، این صفت زیبا به خوبی در صحرای کربلا و زندگی حضرت زینب «سلام‌الله‌علیها» نمایان است، این بانوی بزرگ که شاهد به نیزه رفتن سر عزیزانش، کتک خوردن طفلان بی پدر و مصیبت دیده، به نیزه رفتن سر شهیدان کربلا، سر برادر داخل طشت و چوب خیزران، هله هله مردم شام و اهانت و …است که حتی قلم از نوشتن آن همه مصیبت ناتوان است، در مقابل دشمنان سنگدل می‌ایستد و با صبوری پاسخ می‌دهد به طوری که در مقابل سخن ابن زیاد که می‌گوید: ديدى خدا با برادر و اهل بيت تو چه كار كرد!؟ آن بانوى معظمه می‌فرماید:  «من غير از نيك رفتارى از خدا چيزى نديدم»

منبع:سایت رهروان ولایت

 نظر دهید »
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

عاشقان ولایت

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس